لبخند بزن



لبخند بزن به نسیمی که مدام نوازشت می کند


و به بلبلانی که با حس شوقی وصف ناپذیر برایت ترانه ای عاشقانه سر میدهند.

لبخند بزن به دیروزی که خوش بود

و به امروزی که زیباست

و

لبخند بزن به نسیمی که مدام نوازشت می کند

و به بلبلانی که با حس شوقی وصف ناپذیر برایت ترانه ای عاشقانه سر میدهند.

لبخند بزن به دیروزی که خوش بود

و به امروزی که زیباست

و به فردایی که رویایی برایت خواهد بود.

لبخند بزن به آسمانی که برای لطافت زمین زیر پایش، اشک شوق جاری می سازد.

لبخند بزن به شقایق ها، به یاس ها و نرگس ها...

لبخند بزن به تمام گل های عالم که از زمینی سخت می رویند و جهان را زیبا می سازند.

لبخند بزن به خدایی که با نعماتش، لبخند را میهمان لب هایت می کند.

ردایی که رویایی برایت خواهد بود.

لبخند بزن به آسمانی که برای لطافت زمین زیر پایش، اشک شوق جاری می سازد.

لبخند بزن به شقایق ها، به یاس ها و نرگس ها...

لبخند بزن به تمام گل های عالم که از زمینی سخت می رویند و جهان را زیبا می سازند.

لبخند بزن به خدایی که با نعماتش، لبخند را میهمان لب هایت می کند.




فقر

دکتر شریعتی :

از فقر می خواهم  بگویم ......

 فقر  همه جا سر میکشد .......
 فقر ، گرسنگی نیست ، عریانی  هم  نیست ......
 فقر ، چیزی را  " نداشتن " است ، ولی  ، آن چیز پول نیست ..... طلا و غذا نیست  ....... فقر  ،  همان گرد و خاکی است که بر کتابهای فروش نرفتهء یک کتابفروشی می نشیند ...... فقر ،  تیغه های برنده ماشین بازیافت است ،‌ که روزنامه های برگشتی را خرد میکند ......
 فقر ، کتیبهء سه هزار ساله ای است که روی آن یادگاری نوشته اند ..... فقر ، پوست موزی است که از پنجره یک اتومبیل به خیابان انداخته میشود .....
 فقر ،  همه جا سر میکشد ........                   
 فقر ، شب را " بی غذا  " سر کردن نیست ..         
 فقر ، روز را  " بی اندیشه"   سر کردن است

..............


چقدر جالب ، میبینین دوستان، این یک مورد انتخاب خودمونه نه دست سرنوشت .... فقر همه جا سر می کشد ... فقر شب را بی غذا سر کردن نیست ...

دستشو بگیر ...!



آدمی فقط در یک صورت حق دارد تا به دیگری از بالا نگاه کند! و آن زمانی است که بخواهد دست اورا که بر زمین افتاده است بگیرد تا او را بلند کند ... !


دیدین بعضی وقتا یک جمله یا یک شعر رو می خونین بعد میگین کاش اینو خودت می نوشتی ... ! اخه دقیقا یک حسی رو نشون می ده که داری و نتوسنته بودی تا اون موقع روی کاغذ بیاری . الان این جمله استاتس فیس بوک یکی از دوستام بود ، این حسه بهم دست داد !




مغز پسته ای


گیس می بافی وُ من
به نگاه مغز پسته ای ات چشم می دوزم
که رو به رویم
نشسته می خندی
و ھمه چیز را پیش می کشی
غیر از خودت
که می دانی اگر
به صورت گندمی ات
لب بزنم ،
آدم می شوم .

 

 (عمید صادقی)




نوشتنم رو دوباره شروع کردم با کلی حرف نگفته و جا مونده ، تمام دوستای قدیمیم دلم براشون تنگ شده بود زیاد، به هرحال برگشتم.